با ما همراه باشید

پزشکی و سلامت

سلامت معنوی چیست؟

سلامت معنوی یعنی هماهنگی و آرامش روحی ناشی از ارتباط عمیق انسان با معنا و حقیقت زندگی.

سلامت معنوی چیست؟
سلامت معنوی چیست؟

سلامت معنوی یکی از مهم‌ترین ابعاد وجود انسان است که در کنار سلامت جسمی، روانی و اجتماعی، مفهوم کلی سلامت را کامل می‌کند. در سال‌های اخیر، پژوهشگران و متخصصان علوم انسانی، پزشکی و روان‌شناسی به این نتیجه رسیده‌اند که انسان بدون بعد معنوی نمی‌تواند از سلامت واقعی برخوردار باشد. سلامت معنوی به انسان کمک می‌کند تا در میان چالش‌ها و فشارهای زندگی، معنا، هدف و آرامش درونی خود را حفظ کند.

زهرا نیازاده روانشناس  بر این باور آست سلامت معنوی یعنی هماهنگی و آرامش روحی ناشی از ارتباط عمیق انسان با معنا و حقیقت زندگی. سلامت معنوی یعنی هماهنگی انسان با خودش، با دیگران، با طبیعت و با خالق هستی. این هماهنگی به او احساس آرامش، امید، عشق، بخشش، معنا و هدف در زندگی می‌دهد. سلامت معنوی نه‌تنها به مذهب یا آیین خاصی محدود نیست، بلکه مفهومی جهانی و انسانی است که می‌تواند در قالب باورهای دینی، اخلاقی، فلسفی یا حتی انسانی بروز یابد.

 تعریف سلامت معنوی

سلامت معنوی حالتی از تعادل و آرامش درونی است که از ارتباط آگاهانه و هدفمند انسان با معنای زندگی، ارزش‌ها، باورها و منبعی متعالی (خداوند، طبیعت یا نیروی برتر) به‌وجود می‌آید. فردی که از سلامت معنوی برخوردار است، زندگی خود را هدفمند، پرمعنا و سرشار از عشق و امید می‌بیند.

سلامت معنوی یعنی انسان در زندگی خود احساس رضایت و معنا کند، بتواند با سختی‌ها و مشکلات کنار بیاید، نسبت به دیگران محبت و همدلی داشته باشد و به ارزش‌های درونی و الهی خود وفادار بماند. در حقیقت، سلامت معنوی به انسان کمک می‌کند تا در دنیای پراضطراب و پررقابت امروز، احساس آرامش و ثبات درونی داشته باشد.

جایگاه سلامت معنوی در مفهوم کلی سلامت چیست ؟

سازمان جهانی بهداشت (WHO) سلامت را ترکیبی از سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی می‌داند. اما در دهه‌های اخیر، بسیاری از پژوهشگران پیشنهاد کردند که باید بعد چهارمی به این تعریف اضافه شود: بعد معنوی. زیرا بسیاری از بیماری‌ها و مشکلات روانی، ریشه در بحران معنای زندگی دارند.

وقتی انسان احساس کند که زندگی او بی‌هدف است، یا ارزش‌های درونی خود را گم کرده، دچار پوچی، اضطراب و افسردگی می‌شود. در مقابل، وقتی انسان بداند چرا و برای چه زندگی می‌کند، می‌تواند سختی‌ها را تحمل کند و با امید و ایمان به راه خود ادامه دهد. به همین دلیل، سلامت معنوی را می‌توان پایه‌ای برای سایر ابعاد سلامت دانست.

 ابعاد مختلف سلامت معنوی کدام است ؟

سلامت معنوی مفهومی چندوجهی است و از جنبه‌های مختلف می‌توان آن را بررسی کرد. در ادامه، به مهم‌ترین ابعاد آن اشاره می‌شود.

بعد ارتباط با خدا یا منبع متعالی

مهم‌ترین بعد سلامت معنوی، ارتباط انسان با خداوند یا نیروی برتر است. این ارتباط به او احساس امنیت، آرامش و عشق می‌دهد. انسان مؤمن می‌داند که تنها نیست و قدرتی بالاتر از او مراقب و راهنمایش است. دعا، نیایش، ذکر، تفکر در آفرینش و ارتباط قلبی با خداوند از نشانه‌های سلامت معنوی در این بعد است.

فردی که با خالق خود در ارتباط است، هنگام مشکلات دچار یأس و ناامیدی نمی‌شود، زیرا به حکمت و عدالت الهی ایمان دارد. او هر رویدادی را بخشی از طرح بزرگ الهی می‌بیند و در نتیجه، اضطراب و ترسش کاهش می‌یابد.

بعد ارتباط با خود

سلامت معنوی به معنای شناخت و پذیرش خود نیز هست. یعنی انسان بتواند نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد، خود را همان‌گونه که هست بپذیرد و در مسیر رشد و تکامل گام بردارد. فردی که از سلامت معنوی برخوردار است، از خود بیزار نیست، بلکه خود را مخلوقی ارزشمند می‌داند که توانایی تغییر و بهبود دارد.

در این بعد، فرد می‌آموزد که با وجدان خود در صلح باشد. احساس گناه، نفرت از خود یا پوچی، با سلامت معنوی ناسازگار است. انسان معنوی با خود مهربان است و از اشتباهاتش درس می‌گیرد.

بعد ارتباط با دیگران

انسان موجودی اجتماعی است و سلامت معنوی بدون ارتباط سالم با دیگران معنا ندارد. بعد اجتماعی سلامت معنوی یعنی محبت، بخشش، همدلی، صداقت و نوع‌دوستی. کسی که از سلامت معنوی بهره‌مند است، نسبت به دیگران احساس مسئولیت می‌کند. او درد دیگران را درد خود می‌داند و از کمک به دیگران لذت می‌برد.

این ارتباط صمیمی و محبت‌آمیز، موجب کاهش تنهایی و افزایش احساس تعلق اجتماعی می‌شود. فرد معنوی می‌داند که همه انسان‌ها مخلوق یک پروردگارند و باید با احترام و عشق با یکدیگر رفتار کنند.

 بعد ارتباط با طبیعت

سلامت معنوی شامل رابطه درست با محیط زیست نیز هست. انسان معنوی طبیعت را نشانه‌ای از قدرت و زیبایی خداوند می‌داند و در حفظ و مراقبت از آن تلاش می‌کند. احساس آرامش هنگام تماشای آسمان، دریا، کوه و درختان، نشانه ارتباط معنوی انسان با جهان آفرینش است.

در این بعد، انسان خود را بخشی از هستی می‌بیند، نه مالک مطلق آن. این نگاه باعث می‌شود که در برابر تخریب طبیعت و آلودگی محیط زیست احساس مسئولیت کند.

بعد معنا و هدف در زندگی

یکی از اساسی‌ترین ابعاد سلامت معنوی، احساس معنا و هدف در زندگی است. وقتی انسان بداند که چرا زندگی می‌کند، تصمیم‌هایش آگاهانه‌تر و انگیزه‌اش برای تلاش بیشتر می‌شود. زندگی بدون معنا، انسان را به پوچی و افسردگی می‌کشاند.

داشتن هدف والا، مانند خدمت به دیگران، رشد شخصی، یا نزدیکی به خداوند، به انسان انگیزه و امید می‌دهد. چنین انسانی حتی در سخت‌ترین شرایط، از زندگی خود رضایت دارد، زیرا می‌داند هر تجربه‌ای بخشی از مسیر تکامل اوست.

بعد ارزش‌ها و باورهای اخلاقی

ارزش‌های اخلاقی مانند صداقت، عدالت، محبت، بخشش، فروتنی و مهربانی از پایه‌های سلامت معنوی هستند. فرد معنوی تلاش می‌کند بر اساس وجدان و اصول اخلاقی زندگی کند. او می‌داند که رفتار درست نه‌تنها به خودش، بلکه به جامعه نیز آرامش می‌بخشد.

وقتی انسان بر اساس ارزش‌های درونی عمل می‌کند، احساس آرامش و رضایت دارد. در مقابل، خیانت به ارزش‌های اخلاقی موجب عذاب وجدان و ناآرامی درونی می‌شود.

بعد آرامش درونی و پذیرش واقعیت

یکی از نشانه‌های مهم سلامت معنوی، توانایی پذیرش شرایط زندگی است. انسان معنوی می‌داند که زندگی همیشه مطابق میل او پیش نمی‌رود، اما به جای اعتراض و ناامیدی، با صبر و امید به آینده نگاه می‌کند. او سختی‌ها را فرصتی برای رشد می‌بیند.

آرامش درونی یعنی رهایی از ترس و نگرانی مداوم. این آرامش زمانی به‌دست می‌آید که انسان بداند نیرویی برتر مراقب اوست و همه چیز هدفی دارد.

 نقش سلامت معنوی در زندگی انسان

سلامت معنوی نقش مهمی در سلامت جسمی و روانی دارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد افرادی که ایمان و باور معنوی قوی‌تری دارند، در برابر استرس و بیماری‌های روانی مقاوم‌ترند. آن‌ها امید بیشتری به آینده دارند، کمتر دچار افسردگی می‌شوند و روابط اجتماعی بهتری برقرار می‌کنند.

سلامت معنوی موجب افزایش رضایت از زندگی، بهبود کیفیت خواب، کاهش اضطراب و افزایش انرژی مثبت می‌شود. همچنین باعث می‌شود فرد در برابر مشکلات، دیدگاه مثبت‌تری داشته باشد و راه‌حل‌های سازنده‌تری پیدا کند.

در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی نیز امروزه به بعد معنوی بیماران توجه ویژه‌ای می‌شود. بسیاری از پزشکان و پرستاران معتقدند که دعا، ایمان، امید و ارتباط با خداوند می‌تواند در روند بهبودی بیماران نقش مهمی داشته باشد.

تفاوت سلامت معنوی با سلامت مذهبی

گرچه سلامت معنوی و سلامت مذهبی با یکدیگر ارتباط دارند، اما دقیقاً یکسان نیستند. سلامت مذهبی بیشتر به انجام آیین‌ها و مناسک دینی مربوط می‌شود، در حالی که سلامت معنوی مفهوم متفاوتی دارد.
فردی ممکن است پیرو دین خاصی نباشد، اما با داشتن احساس معنا، عشق، صداقت و ارتباط درونی با هستی، از سلامت معنوی بالایی برخوردار باشد. در واقع، سلامت معنوی می‌تواند در قالب‌های مختلف دینی یا غیردینی بروز کند، اما همیشه بر محور عشق، امید، معنا و ارزش‌های اخلاقی می‌چرخد.

راه‌های تقویت سلامت معنوی

سلامت معنوی مانند سایر ابعاد سلامت، قابل پرورش و تقویت است. انسان می‌تواند با تمرین‌های ساده، ارتباط درونی خود را با معنا و خداوند تقویت کند.

اولین گام، خودآگاهی است؛ یعنی انسان بداند که چه ارزش‌هایی برایش مهم است، هدفش در زندگی چیست و چه چیزهایی به او آرامش می‌دهد.
دومین گام، دعا و تفکر است؛ لحظاتی برای خلوت با خود و خدا، تفکر درباره معنای زندگی و سپاسگزاری از نعمت‌ها.

گام دیگر، خدمت به دیگران است؛ کمک به نیازمندان، حمایت از دوستان و خانواده، یا حتی لبخند به یک رهگذر می‌تواند حس عمیق معنا و رضایت ایجاد کند. همچنین، مطالعه کتاب‌های الهام‌بخش، حضور در طبیعت، گوش دادن به موسیقی آرامش‌بخش و مراقبه، همگی به رشد معنوی کمک می‌کنند.

 ارتباط سلامت معنوی با دین اسلام

در اسلام، سلامت معنوی جایگاه بسیار والایی دارد. قرآن کریم بارها بر آرامش قلبی، یاد خدا و ایمان تأکید کرده است. آیه معروف «الا بذکر الله تطمئن القلوب» نشان می‌دهد که آرامش حقیقی در یاد خداوند است.اسلام انسان را موجودی چندبعدی می‌داند که باید بین جسم، روح و عقل تعادل برقرار کند. عبادت، دعا، روزه، صدقه، صبر، و توکل بر خدا، همه راه‌هایی برای تقویت سلامت معنوی در اسلام هستند. انسان مؤمن با ایمان خود به آرامش، امید و هدف در زندگی دست می‌یابد و حتی در سختی‌ها، ناامید نمی‌شود.

سلامت معنوی در روان‌شناسی معاصر

در روان‌شناسی جدید، به‌ویژه در رویکردهای انسان‌گرایانه و معنا درمانی، سلامت معنوی به‌عنوان یکی از ارکان اصلی سلامت روان معرفی شده است. ویکتور فرانکل، روان‌پزشک مشهور، در کتاب “انسان در جستجوی معنا” بیان می‌کند که مهم‌ترین نیاز انسان، یافتن معنا در زندگی است. این معنا همان جوهر سلامت معنوی است.
روان‌شناسان معتقدند افرادی که سلامت معنوی بالاتری دارند، در برابر مشکلات مقاوم‌ترند، اضطراب کمتری دارند و روابط بین‌فردی‌شان سالم‌تر است.
در دنیای امروز، که پر از شتاب، رقابت و اضطراب است، بسیاری از انسان‌ها احساس خستگی، تنهایی و بی‌معنایی می‌کنند. تکنولوژی پیشرفته، ارتباطات مجازی و زندگی ماشینی باعث شده پیوندهای انسانی و درونی ضعیف‌تر شود.

در چنین شرایطی، سلامت معنوی بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. زیرا می‌تواند به انسان یادآوری کند که فراتر از مادیات، ارزش‌هایی مانند عشق، امید، اخلاق و خدمت وجود دارد. جامعه‌ای که افراد آن از سلامت معنوی برخوردار باشند، جامعه‌ای آرام‌تر، مهربان‌تر و منسجم‌تر است.

سلامت معنوی بخشی جدایی‌ناپذیر از وجود انسان است و بدون آن، هیچ انسانی به آرامش واقعی نمی‌رسد. این سلامت به معنای ارتباط آگاهانه و عاشقانه با خداوند، خود، دیگران و طبیعت است. فردی که سلامت معنوی دارد، زندگی‌اش هدفمند و معنادار است، در برابر سختی‌ها صبور است، به دیگران عشق می‌ورزد و از درون آرام است.

سلامت معنوی باید درون خود را بشناسیم، به ارزش‌های اخلاقی پایبند باشیم، سپاسگزار نعمت‌ها باشیم، در خدمت دیگران زندگی کنیم و لحظاتی را برای خلوت و نیایش اختصاص دهیم.
سلامت معنوی کلید تعادل، آرامش و شادی پایدار در زندگی انسان است. جامعه‌ای که افراد آن معنویت را در دل و رفتار خود زنده نگه دارند، جامعه‌ای سالم، انسانی و امیدوار خواهد بود.

سلامت معنوی و تاب‌آوری رابطه‌ای مستقیم و بسیار قوی دارند. سلامت معنوی به‌عنوان منبعی درونی و عمیق، پایه و ریشه تاب‌آوری در انسان است. هرچه ایمان، معنا و امید در زندگی فرد بیشتر باشد، قدرت تحمل و بازسازی او در برابر سختی‌ها نیز افزایش می‌یابد.
تاب آوری و معنویت دو مفهوم مرتبط اما متمایز هستند که هر دو نقش مهمی در سلامت روان و بهزیستی فردی ایفا می‌کنند.معنویت نیز به جنبه‌های غیرمادی و ارتباط با چیزی فراتر از خود اشاره دارد که می‌تواند شامل باورها، ارزش‌ها و تجربیات معنوی باشد.معنویت به معنای توجه به حقایق غیرمادی و ماندگار جهان است.
معنویت به جنبه‌های غیرمادی و ارتباط با چیزی فراتر از خود اشاره دارد. این مفهوم می‌تواند شامل باورها، ارزش‌ها و تجربیات معنوی باشد که به افراد کمک می‌کند تا معنا و هدف در زندگی خود پیدا کنند. معنویت می‌تواند از طریق مذهب، مدیتیشن، یوگا، طبیعت و ارتباط با دیگران بیان شود. افراد معنوی معمولاً دارای احساس اتصال به چیزی فراتر از خود هستند و به دنبال رشد و تحول شخصی هستند.

 

آشنایی با پایگاه خبری روانشناسی میگنا: میگنا رسانه سلامت روان ایران.  صاحب امتیاز و مدیر مسئول: علی عظیمی.  سردبیر: محمدرضا مقدسی.  گروه روانشناسی میگنا: لیلا کارگری (دکتری روانشناسی بالینی)، سارا غلامی (دکتری روانشناسی)، مرجان رابعی (دکتری روانشناسی).  مشاور فنی سایت: مهندس حسین خرازی. 

ادامه مطلب
تبلیغات
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پزشکی و سلامت

چگونه سندرم ایمپاستر را به یک مزیت تبدیل کنیم

یافته‌های جدید علمی شک به خود می‌گوید که ما کاملاً در مورد سندرم ایمپاستر اشتباه کرده‌ایم.

چگونه سندرم ایمپاستر را به یک مزیت تبدیل کنیم
چگونه سندرم ایمپاستر را به یک مزیت تبدیل کنیم
به گزارش میگنا سندرم ایمپاستر، نشانگان دغل‌کار یا نشانگان خودویرانگری در افراد موفق، یک پدیده‌ روان‌شناختی است که در آن فرد نخبه یا موفق نمی‌تواند اعتبار موفقیت‌هایش را بپذیرد.

 

هرگز لحظه‌ای را فراموش نمی‌کنم که یک مدیر ارشد تازه‌کار، مردی که دیده بودم چگونه شرکتش را در دوران گذار پرتلاطم هدایت می‌کند، رازش را سر یک قهوه به من اعتراف کرد. او گفت: «هر فصل، وقتی درآمدها را گزارش می‌کنیم، مطمئنم که این فصلی است که همه آنها آن را کشف می‌کنند. نکته این است که من اصلاً نمی‌دانم چه کار می‌کنم

این یک کارمند تازه‌کارِ در حال تقلا نبود؛ او رهبری بود در اوج دوران حرفه‌ای‌اش، و همان شک و تردید آزاردهنده‌ای را که اغلب به افراد بی‌تجربه نسبت می‌دهیم، به دوش می‌کشید!

دهه‌هاست که ما این را «سندرم حقه‌باز» می‌نامیم و آن را یک نقص شخصی می‌دانیم که باید برطرف شود. اما تحقیقات پیشگامانه نشان می‌دهد که ما در مورد همه چیز اشتباه فکر می‌کردیم  و با اصلاح سوءتفاهم خود، نه تنها آرامش، بلکه مزیت غیرمنتظره‌ای نیز می‌یابیم.

وقتی استفن کری، فوق ستاره NBA که به طور گسترده بزرگترین شوت زن تاریخ بسکتبال شناخته می‌شود، اعتراف می‌کند که از سندرم ایمپاستر رنج می‌برد، متوجه می‌شوید که این مفهوم به جریان اصلی تبدیل شده است.

یک صنعت خانگی از کتاب‌های خودیاری و کارگاه‌های رهبری به وجود آمده است تا به مردم کمک کند این مشکل را در درون خود “حل” کنند. اما اگر کل این چارچوب بر اساس مجموعه‌ای از تصورات غلط باشد، چه؟

یک بررسی جامع جدید در «سالنامه آکادمی مدیریت» که به طور مشترک توسط شان مارتین از دانشکده بازرگانی داردن دانشگاه ویرجینیا، باسیما توفیق از دانشگاه ام‌آی‌تی اسلون و جرمی ییپ از دانشگاه جورج تاون نوشته شده است، هر آن‌چه را که فکر می‌کردیم می‌دانیم به چالش می‌کشد.

مارتین به یاد می‌آورد: «وقتی در ادبیات تحقیق کردیم، به طرز باورنکردنی متوجه شدیم که تعریف اصطلاح «سندرم ایمپاستر» کاملاً مبهم است. بسیاری از افرادی که از این اصطلاح استفاده می‌کردند، در مورد یک چیز صحبت نمی‌کردند و آن را به درستی به کار نمی‌بردند.»

تیم تحقیقاتی چهار افسانه اساسی را شناسایی کرد که درک نادرستی از آن دارند. و با رد آنها، دیدگاهی ظریف‌تر، عملی‌تر و حتی امیدوارکننده‌تر را آشکار کردند.

افسانه‌ ماندگاری
ما اغلب از «داشتن» سندرم ایمپاستر صحبت می‌کنیم، گویی یک بیماری مزمن است. تحقیقات نشان می‌دهد که این باور بی‌اساس است.

مارتین می‌گوید: «آنها افکاری هستند و شما می‌توانید آنها را تجربه کنید و سپس می‌توانند از بین بروند.»

این بینش رهایی‌بخش است: آنچه که به عنوان یک هویت دائمی احساس می‌شود، در واقع یک حالت ذهنی موقت است.

خودِ عبارت «سندرم» یک تجربه‌ عادی انسانی را آسیب‌شناسی می‌کند. به همین دلیل است که توفیق اصطلاحی را ابداع کرده است که به نظر او دقیق‌تر است: «افکار ایمپاستر محل کار». این کلمات یک هویت به ظاهر ثابت را به یک تجربه‌ی قابل مدیریت و گذرا تبدیل می‌کنند.

به آنچه در طول یک ارتقاء شغلی اتفاق می‌افتد توجه کنید زمانی که به گفته مارتین، احساسات خودبزرگ‌بینی بیشترین احتمال تشدید را دارند. «موقعیت‌های ارتقاء شغلی برای بروز افکار خودبزرگ‌بینی مناسب هستند، زیرا هر چه در یک سازمان بالاتر و بالاتر بروید، بله، شایستگی خود را نشان می‌دهید، اما افراد بیشتری برای راهنمایی به شما نگاه می‌کنند.»

در واقع، مارتین پیشنهاد می‌کند که اگر در حال پیشرفت هستید و دچار شک و تردید به خود نیستید، ممکن است در واقع اعتماد به نفس بیش از حد داشته باشید. این فکر نشانه‌ای از شکست نیست؛ بلکه نشانه‌ای از این است که شما در مرز شایستگی خود عمل می‌کنید.

افسانه شیوع
افسانه دوم، که عمیقاً در بحث‌های تنوع سازمانی ریشه دارد، این است که پدیده حقه‌باز در میان زنان یا افرادی با هویت‌های حاشیه‌ای شایع‌تر است. در حالی که تحقیق اصلی سال ۱۹۷۸ بر زنان با دستاوردهای بالا متمرکز بود، این بررسی به طرز شگفت‌آوری شواهد را در همه زمینه‌ها متناقض یافت.

توفیق خاطرنشان کرده است: «در تحقیقاتم، هرگز تفاوت جنسیتی قابل توجهی ندیده‌ام.» 
این یافته تکان‌دهنده است. این نشان می‌دهد که عامل محرک در درجه اول جنسیت یا هویت نیست، بلکه زمینه است. تحقیقات منتشر نشده مارتین نشان می‌دهد که چگونه محیط‌های کاری مدرن افکار خودنمایانه را شکل می‌دهند. او دریافت که برای افرادی که مرتباً افکار خودنمایانه دارند، حضور در محل کار فیزیکی می‌تواند ترسناک باشد. کار از راه دور تسکین می‌دهد – اما بهایی دارد.

مارتین خاطرنشان می‌کند: «من می‌ترسم که اگرچه این موضوع در زندگی روزمره صادق است، اما ممکن است مانع از توانایی شما در از بین بردن شکاف و هماهنگ کردن انتظارات شود.» اگر به طور منظم به همکاران خود دسترسی نداشته باشید، هرگز بازخورد اصلاحی را که باور غلط شما مبنی بر این‌که آنها شما را بیش از حد ارزیابی می‌کنند، برطرف کند، دریافت نمی‌کنید.

افسانه مضر بودن شاید رهایی‌بخش‌ترین افسانه‌ای که این بررسی رد می‌کند، این فرض باشد که پدیده ایمپاستر به طور یکنواخت مضر است. کل متن فرهنگی ما حول محور «غلبه» بر چنین احساساتی نوشته شده است، زیرا فرض می‌کنیم که آنها منجر به استرس و عملکرد ضعیف می‌شوند. اما داده‌ها داستان ظریف‌تری را روایت می‌کنند.

تحقیقات توفیک یک روایت متضاد خیره‌کننده را آشکار کرد: کارمندانی که افکار ایمپاستر مکرر در محل کار دارند، اغلب از نظر بین فردی مؤثرتر دیده می‌شوند. همین شکی که باعث می‌شود کسی شایستگی خود را زیر سوال ببرد، ممکن است آنها را به گوش دادن دقیق‌تر، همکاری واقعی‌تر و درخواست کمک آسان‌تر سوق دهد.

مارتین در مورد این بعد مثبت توضیح می‌دهد: «اگر درک می‌کنید که مردم از شما انتظار دارند چیزهایی را بدانید که نمی‌دانید، بخش سایه این ایده این است که دیگران باید فکر کنند شما بسیار عالی هستید. آنها فکر می‌کنند شما خوب هستید. و این در واقع بسیار خارق‌العاده است.» علاوه بر این، احساس شیادی به یک مزیت حیاتی در کسب و کار مرتبط است.
مارتین می‌گوید: «اگر چیزی وجود داشته باشد که به نظر می‌رسد مانع تصمیم‌گیری عالی در سازمان‌ها می‌شود، آن اعتماد به نفس بیش از حد است.»
با عادی‌سازی شک، فرهنگی که افکار شیادانه را از بین می‌برد، می‌تواند به طور فعال با غروری که منجر به خطاهای فاجعه‌بار در کسب و کار می‌شود، مبارزه کند.

 افسانه آسیب‌شناسی
آخرین افسانه این است که ما به وضوح درک می‌کنیم که چگونه افکار ایمپاستر نتایج منفی ایجاد می‌کنند. این بررسی نشان داد که اکثر مطالعات نمی‌توانند مکانیسم‌های روانشناختی را مستقیماً آزمایش کنند و وقتی این کار را انجام می‌دهند، نتایج متناقض است.

زنجیره علت و معلولی ساده‌ای که ما تصور می‌کنیم افکار ایمپاستر منجر به شرم و در نهایت منجر به شکست می‌شود به طور قوی پشتیبانی نمی‌شود. این موضوع، دری را به مسیر مثبتی که توفیک شناسایی کرد، باز می‌کند، که در آن فکر منجر به ایجاد روابط پیشگیرانه می‌شود.

پیامدهای این موضوع در عمل چیست؟
برای مدیران، این پیامدها عمیق هستند. اگر کارمندان افکار ایمپاستر (تقلبی) خود را ابراز کنند، کمتر نشانه‌ای از ضعف شخصی و بیشتر نشانه‌ای از فرهنگ محل کار است. مارتین خاطرنشان می‌کند: «اگر کارمندان بگویند که افکار ایمپاستر را تجربه می‌کنند و این احساس را با منفی‌گرایی مرتبط می‌دانند، این نشان می‌دهد که احساس امنیت نمی‌کنند.» الزام مدیریتی از فرستادن کارمندان برای آموزش تاب‌آوری به بررسی امنیت روانی تیم تغییر می‌کند.

رهبران به پادزهر انتقادی تبدیل می‌شوند. وقتی یک رهبر شجاعت گفتن «نمی‌دانم» یا به اشتراک گذاشتن آموخته‌های اخیر از یک شکست را دارد، همزمان دو کار را انجام می‌دهد. آنها الگوسازی می‌کنند که قابل قبول است که یک کار در حال انجام باشد و از مزایای استراتژیک بهره می‌برند. این چیزی را ایجاد می‌کند که مارتین آن را نقطه شیرین الهام گرفته از کار ایمی ادموندسون می‌داند: فرهنگی با امنیت روانی بالا همراه با پاسخگویی بالا.

برای فردی که با افکار خودنمایانه دست و پنجه نرم می‌کند، چارچوب جدید تسکین فوری ارائه می‌دهد.
مارتین می‌گوید: «افرادی که افکار خودنمایانه در محل کار را تجربه می‌کنند باید بدانند که این چیزی نیست که برای همیشه دوام بیاورد. می‌تواند بگذرد. ​​همچنین نشانه‌ای است که دیگران به شما احترام می‌گذارند.»
این تغییر اساسی است. آن شک و تردید آزاردهنده دلیلی بر بی‌کفایتی شما نیست؛ بلکه گواهی بر این است که شما در نقشی چالش‌برانگیز هستید که در آن افراد به توانایی‌های شما ایمان دارند.

هدف ریشه‌کن کردن این فکر نیست، بلکه تصدیق آن، درس گرفتن از فرصت‌های بین فردی که ممکن است ارائه دهد و درک آن به عنوان یک پاسخ طبیعی به رشد و چالش است. آینده کار متعلق به کسانی نیست که هرگز به خود شک نمی‌کنند، بلکه متعلق به کسانی است که شک را به عنوان یک همراه موقت در مسیر تسلط می‌شناسند و سازمان‌هایی می‌سازند که در آنها چنین صداقتی نه تنها ایمن، بلکه استراتژیک است.

منبع: psychologytoday.com

ادامه مطلب

پزشکی و سلامت

اهداف وزنی در درمان اختلال خوردن نوجوانان: نکات بالینی دقیق

دیدگاه یک پزشک در مورد تعیین اهداف وزنی در درمان بی‌اشتهایی عصبی.

اهداف وزنی در درمان اختلال خوردن نوجوانان: نکات بالینی دقیق
اهداف وزنی در درمان اختلال خوردن نوجوانان: نکات بالینی دقیق
یکی از گیج‌کننده‌ترین بخش‌های درمان بی‌اشتهایی عصبی برای بیماران و خانواده‌ها، تعیین وزن هدف است. افراد اغلب تصور می‌کنند که تیم درمان یک عدد دقیق را که نشان دهنده بهبودی است انتخاب می‌کند و این عدد در ابتدا تعیین شده و ثابت می‌ماند. در عمل، ما یک وزن هدف اولیه را به عنوان معیار اولیه تعیین می‌کنیم تا بتوانیم ببینیم که بدن هنگام از سرگیری تغذیه مداوم چگونه واکنش نشان می‌دهد.

این عدد اولیه به هیچ وجه نهایی نیست. این یک نقطه شروع است. و از آنجا که بازیابی صحیح وزن برای نتیجه درمان بسیار مهم است، درک چگونگی انتخاب وزن‌های هدف اولیه، دلیل شکل‌گیری آنها به این شکل و نحوه تغییر آنها در طول زمان ارزشمند است.

آستانه اولیه
در شروع درمان، معمولاً بیمار می‌خواهد در مورد زمان پایان بیماری و مسیر پیش رو شفاف‌سازی کند. در عین حال، تیم درمان به روشی برای ساختاردهی مرحله اولیه بهبودی و اطمینان از دریافت مواد مغذی کافی برای شروع ترمیم و تنظیم مجدد خود نیاز دارد.

قبل از این‌که بتوانیم تعیین کنیم وزن کاملاً سالم برای یک بیمار چگونه خواهد بود، به یک پایه ثابت از تغذیه نیاز داریم که به بدن و ذهن اجازه تثبیت بدهد. تعیین وزن هدف اولیه، یک نقطه کنترل اولیه مشخص به ما می‌دهد. این امر به بیمار حس جهت‌گیری ملموسی می‌دهد و به تیم درمان یک شاخص اولیه قابل اندازه‌گیری می‌دهد که آیا روند بهبودی در حال شروع شدن است یا خیر.

یک فرآیند متفکرانه و مشارکتی اگرچه اصول کلی، راهنمای بازیابی وزن هستند، اما ظرافت تعیین وزن هدف از تجربه بالینی ناشی می‌شود. این فرآیند دقیق، فردی و مشارکتی است. هیچ چیز خودسرانه نیست. ما از منابع اطلاعاتی متعددی استفاده می‌کنیم زیرا هدف، درک فیزیولوژی، رشد و تاریخچه فرد است، نه گنجاندن آنها در یک فرمول کلی.

ما الگوهای رشد در طول زمان، مرحله بلوغ، سن استخوانی در صورت مفید بودن، میزان سرکوب وزن، از دست دادن و تحلیل رفتن عضلات، علائم حیاتی و نتایج آزمایشگاهی، بهبود هورمونی از جمله عملکرد قاعدگی، سطح انرژی، بازگشت نشانه‌های گرسنگی، افزایش انعطاف‌پذیری در مورد وعده‌های غذایی، کاهش افکار و رفتارهای ناشی از اختلال خوردن، تنظیم عاطفی، عملکرد در مدرسه و وضوح تفکر، الگوهای خواب، تعامل اجتماعی و ساختار ژنتیکی خانواده را در نظر می‌گیریم.

والدین شرح حال و زمینه‌های تاریخی ضروری و مشاهدات روزمره را ارائه می‌دهند. نوجوانان تجربه زیسته خود و نحوه احساس بدنشان را در طول فرآیند به اشتراک می‌گذارند. پزشکان از تخصص پزشکی و رشدی خود استفاده می‌کنند. هدف اولیه از این درک مشترک ناشی می‌شود و با پیشرفت بهبودی، مورد بازنگری قرار می‌گیرد.

شروع با کف
اگرچه هر فرد به جای یک عدد ثابت، یک محدوده وزن طبیعی دارد، اما ما معمولاً هدف اولیه را با نامگذاری کمترین عدد در آن محدوده بیان می‌کنیم. اگر معتقدیم که محدوده بهبودی اولیه ۱۳۰ تا ۱۳۵ است، خواهیم گفت: “اولین هدف ما حداقل ۱۳۰ است.”

 سال‌ها تجربه بالینی در درمان بی‌اشتهایی عصبی، دلیل اتخاذ این رویکرد را توضیح می‌دهد.
بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی به ندرت دامنه‌ها را انعطاف‌پذیر یا خنثی می‌دانند. آن‌ها تمایل دارند به شدت روی بالاترین عدد تمرکز کنند و آن را به عنوان محدودیتی که باید از آن اجتناب کنند، تفسیر کنند. به عنوان مثال، اگر ما ۱۳۰ تا ۱۳۵ را ارائه دهیم، ۱۳۵ به سرعت به سقفی تبدیل می‌شود که بیمار معتقد است نباید از آن عبور کند. شروع با حداقل به جلوگیری از الگوی رایج معلق ماندن درست زیر دامنه مورد نیاز، لغزش به زیر آن و از دست دادن پیشرفت کمک می‌کند. ما بحث را فقط زمانی به دامنه کامل گسترش می‌دهیم که ثبات به وضوح وجود داشته باشد.

 شفافیت در هر زمان ممکن
یک سوال تکراری در درمان این است که آیا نوجوانان باید وزن خود را ببینند یا حتی وزن هدف خود را همانطور که تعیین شده است، بدانند. طبق تجربه من، شفافیت معمولاً رویکرد سالم‌تری است. این امر همکاری را ترویج می‌دهد، پنهان‌کاری را کاهش می‌دهد و به نوجوان کمک می‌کند تا تحمل دیدن عدد را به جای اجتناب از آن افزایش دهد. همچنین به آنها کمک می‌کند تا تغذیه را با احساس و عملکرد خود مرتبط کنند و اعتماد را در خانواده و تیم درمانی تقویت می‌کند. گفتن به یک نوجوان، “این بدن توست و من معتقدم که می‌توانی از پس آن برآیی. من نمی‌خواهم رازی را از تو پنهان کنم”، می‌تواند زمینه‌ساز و توانمندساز باشد.

بسیاری از نوجوانان وقتی این فرآیند به روشنی توضیح داده شود، این کار را به خوبی انجام می‌دهند. با این حال، برخی از نوجوانان آماده نیستند. اگر دیدن عدد منجر به محدودیت، امتناع، رفتار اجباری یا پریشانی قابل توجهی شود، ما به طور موقت آن را پنهان می‌کنیم. این یک مجازات نیست. این یک گام محافظتی است. مشاهده وزن زمانی دوباره برقرار می‌شود که نوجوان ثبات درونی بیشتری داشته باشد. در حالی که زندگی بدون دانستن وزن برای افراد هم ممکن و هم اغلب ایده‌آل است، اما این همیشه برای کسی که از بی‌اشتهایی بهبود می‌یابد، واقع‌بینانه نیست.

مهم است به یاد داشته باشید که بعداً در بهبودی و در بزرگسالی، توانایی نظارت بر وزن مهم می‌شود زیرا حتی کاهش وزن غیرعمدی جزئی می‌تواند باعث بازگشت بی‌اشتهایی شود. نوجوانان بزرگتر در نهایت باید این مهارت را توسعه دهند و بررسی‌های گاه به گاه به آنها کمک می‌کند تا در محدوده‌ای باقی بمانند که از سلامت کامل پشتیبانی می‌کند.

فراتر رفتن از هدف اولیه
رسیدن به هدف اولیه، یک گام در یک فرآیند بزرگتر است. پس از رسیدن به آن نقطه، تمرکز خود را به تصویر کامل بهبودی معطوف می‌کنیم. ما به دنبال بهبودهای مداوم در ثبات جسمی، تنظیم عاطفی، انعطاف‌پذیری شناختی و رفتار تغذیه‌ای هستیم. ما مشاهده می‌کنیم که آیا اختلال تغذیه‌ای در حال از بین رفتن است یا خیر. ما شاخص‌های پزشکی مانند علائم حیاتی، مقادیر آزمایشگاهی و عادی‌سازی هورمونی را بررسی می‌کنیم. ما عملکرد مدرسه، مشارکت اجتماعی و کیفیت کلی زندگی روزمره را در نظر می‌گیریم.

اگر این نواحی هنوز پایدار نباشند، وزن اولیه کافی نیست. بسیاری از نوجوانان برای بازگشت به مسیر رشد سالم، به وزنی بیشتر از آنچه پیش‌بینی می‌شد نیاز دارند. این شکست نیست. بلکه فیزیولوژی است. به همین ترتیب، اگر نوجوانی به سختی بتواند لبه پایینی محدوده مورد انتظار را حفظ کند، این نشان دهنده آسیب‌پذیری مداوم است. در چنین مواردی، ما محدوده را بر اساس آنچه بدن به ما نشان می‌دهد، به سمت بالا تنظیم می‌کنیم.

حفظ وزن هدف
در چشم‌انداز وزن هدف اولیه دقیقاً همان چیزی است که از نامش پیداست. این یک شروع است، نه اعلام بهبودی. این وزن با دقت تنظیم شده است تا اختلال خوردن آن را به یک سقف تبدیل نکند. این وزن به صورت مشارکتی توسعه یافته و بر اساس عملکرد واقعی و نه فرمول‌ها اصلاح می‌شود. هدف هرگز رسیدن به یک عدد کامل نبوده است. هدف، بدن و ذهنی است که تغذیه شده، پایدار، انعطاف‌پذیر و قادر به بازگشت به یک مسیر رشد سالم باشند.

 

نویسنده:
ملیسا گرسون LCSW
مسیر بهبودی

منبع: www.psychologytoday.com

ادامه مطلب

پزشکی و سلامت

کاهش اضطراب و ترویج زایمان طبیعی با «حضور همسر در اتاق زایمان»

زایمان یکی از تجربه‌های مهم و در عین حال پرتنش زندگی زنان است. بسیاری از مادران در این مرحله دچار ترس، نگرانی و درد می‌شوند و کیفیت تجربه زایمان آن‌ها می‌تواند بر سلامت جسمی و روحی‌شان تأثیر بگذارد. پژوهشی تازه در کشور به بررسی نقشی پرداخته که حضور همسر در کنار زن باردار می‌تواند در افزایش رضایت از زایمان داشته باشد.

کاهش اضطراب و ترویج زایمان طبیعی با «حضور همسر در اتاق زایمان»
کاهش اضطراب و ترویج زایمان طبیعی با «حضور همسر در اتاق زایمان»
ایسنا: دوران بارداری و زایمان از حساس‌ترین دوره‌های زندگی هر زن است. در این زمان، تغییرات فیزیکی و روحی گسترده‌ای رخ می‌دهد و بسیاری از مادران به دلیل اضطراب و درد ناشی از زایمان، آن را تجربه‌ای ناخوشایند می‌دانند. نگرانی از فضای استرس‌زای بیمارستان، ناآگاهی از روند زایمان و کمبود حمایت عاطفی از مهم‌ترین عواملی هستند که اضطراب مادران را افزایش می‌دهند. این شرایط، باعث می‌شود برخی زنان به جای زایمان طبیعی، به سراغ عمل سزارین بروند؛ روشی که علاوه بر افزایش خطرات جسمی، هزینه‌های درمانی و محدودیت در فرزندآوری را نیز به دنبال دارد.

آمارها نشان می‌دهند بیش از ۶۰ درصد زایمان‌ها در کشور به روش سزارین انجام می‌شود و بخش زیادی از این موارد مربوط به مادران نخست‌زا است. این روند، زنگ خطری برای نظام سلامت محسوب می‌شود. وزارت بهداشت نیز در واکنش به این وضعیت، ترویج زایمان طبیعی و کاهش سزارین‌های غیرضروری را به‌عنوان یک اولویت ملی مطرح کرده است. در بسیاری از کشورها، یکی از راهکارهای افزایش تمایل زنان به زایمان طبیعی، استفاده از حمایت‌های عاطفی و همراهی نزدیکان در اتاق زایمان است. حضور فردی مانند همسر می‌تواند با کاهش اضطراب، حس امنیت و آرامش بیشتری برای مادر ایجاد کند.

در این رابطه، مرجان بیگی، استادیار گروه مامایی و بهداشت باروری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، به همراه دو همکار خود از همین دانشگاه و با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، پژوهشی را درباره نقش همسر در رضایت از زایمان انجام داده‌اند. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر حضور همسر در فرآیند زایمان و ترویج زایمان طبیعی طراحی شده است.

در این پژوهش نیمه‌تجربی، ۸۴ زن باردار در بیمارستان زهرای مرضیه اصفهان شرکت داشتند. زنان در سه گروه ۲۸ نفره تقسیم شدند: گروهی که همسرشان در کنارشان حضور داشت، گروهی که یک همراه دیگر (غیر از همسر) داشتند و گروهی که بدون همراه زایمان کردند. اطلاعات با پرسشنامه‌ای درباره میزان رضایت از زایمان جمع‌آوری شد و داده‌ها با نرم‌افزار آماری تحلیل شد تا ارتباط میان نوع همراهی و میزان رضایتمندی مشخص شود.

نتایج نشان دادند که میزان رضایت از زایمان در میان زنانی که همسرشان در کنارشان حضور داشت، به‌طور قابل توجهی بالاتر از دو گروه دیگر بود. به بیان ساده‌تر، حضور همسر در اتاق زایمان باعث شد مادران احساس امنیت، آرامش و رضایتی بیشتری از تجربه زایمان خود داشته باشند. همچنین گروهی که همراه غیر از همسر داشتند، رضایت بیشتری نسبت به گروه بدون همراه نشان دادند. این یافته‌ها تأکید می‌کنند که حمایت عاطفی، حتی از سوی یک همراه، می‌تواند تجربه زایمان را مثبت‌تر کند.

در جمع‌بندی، پژوهشگران نتیجه گرفتند که حضور همسر در اتاق زایمان یکی از مؤثرترین روش‌ها برای افزایش رضایت مادر و ترویج زایمان طبیعی است. آنان پیشنهاد می‌کنند بیمارستان‌ها و مراکز درمانی با ایجاد امکانات مناسب و استانداردسازی فضاهای زایمان، شرایط حضور همسران را فراهم کنند تا تجربه‌ای امن و خوشایند برای مادران ایجاد شود.

از نگاه متخصصان، رضایت از زایمان یکی از شاخص‌های اصلی در سنجش کیفیت خدمات زایمانی است. این احساس، نه‌تنها بر سلامت روحی مادر تأثیر می‌گذارد بلکه در شکل‌گیری رابطه اولیه میان مادر و نوزاد نیز نقش مهمی دارد. مطالعات مختلف در کشورهای دیگر نیز نشان داده‌اند که حضور همسر یا شریک زندگی در کنار زن باردار، موجب کاهش اضطراب، کاهش نیاز به داروهای مسکن و افزایش حس کنترل و قدرت در مادر می‌شود.

پژوهش‌های بین‌المللی مشابه نیز یافته‌های این مطالعه را تأیید می‌کنند. در تحقیقات انجام‌شده در ترکیه، برزیل و عربستان سعودی، مشخص شده است که حمایت عاطفی همسر باعث کاهش درد، کاهش ترس از زایمان و افزایش رضایت مادران از تجربه زایمان می‌شود. همچنین در برخی کشورها، سیاست‌های بیمارستانی جدیدی در حال اجراست تا حضور شوهران در اتاق زایمان به‌عنوان یک حق مادران در نظر گرفته شود.

پژوهش فوق که نتایج آن در «مجله علمی زنان، مامایی و نازایی ایران» وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد منتشر شده‌اند، علاوه بر تأکید بر این موضوع، بر ضرورت آماده‌سازی فضاهای بیمارستانی نیز اشاره دارد. فراهم کردن محیطی که هم حریم خصوصی مادر حفظ شود و هم همسر بتواند در کنار او حضور داشته باشد، می‌تواند گامی مؤثر در جهت ارتقای کیفیت خدمات زایمان طبیعی باشد.

در انتها باید اشاره کرد که هرچند مطالعه فوق تنها در یک بیمارستان انجام شد و نیاز به تکرار در مراکز دیگر دارد، اما یافته‌های آن می‌تواند مبنای تغییرات مهمی در سیاست‌های زایمانی کشور باشد.
 

 

ادامه مطلب
تبلیغات

برترین ها